احرام نگاه
- نویسنده: مهدي گل محمدي
- زبان کتاب: فارسي
- تعداد صفحات: 48
- نوبت چاپ: اول
- سال چاپ: 1390
- انتشارات: گل محمدي
بيش از 25 سال از آخرين روزهاي معلمي من براي هنرمند اين آثار ميگذرد؛ آن زمان دانشآموزي بود در يكي از دبيرستانهاي پايين شهر، با بارقهاي روشن در چشمهايش.
نخست به طنزنويسي روي آورد؛ شروعي خوب و غيرقابل توصيف؛ اما روح جوانش تاب خندههاي موذيانه را نياورد و بهسرعت از آن رويگرداند و به جدي نوشتن پرداخت.
چند كتاب هم به چاپ رساند. گرچه برخي آثار موجود در آن كتابها را خيلي نميپسندم اما به عنوان گامهاي نخست به آنها احترام ميگذارم.
آن روزها گاه از ويژگي زيادهگويي در اشعارش برميآشفتم؛ تا اين كه كوتاه نوشتن را آموخت و خوب هم آموخت؛ آنقدر كه گاه ميتوانست يك دريا معنا را در كلمهاي بگنجاند و پيشكش خواننده كند؛ چند كتاب هم از اين دست به چاپ رساند.
اينها براي من كه معلم ادبياتش بودم، خيلي عجيب نبودند؛ چرا كه از همان ابتدا توانايي قلمش را دريافته بودم.
اما اين كه در ساير هنرها از موسيقي گرفته تا عكاسي و مستندسازي بتواند حرفي براي گفتن داشته باشد، به روحياتش بازميگردد كه هرگاه كاري را شروع كرد، تا پايان ادامهاش داد و از پا ننشست.
روزي كه پزشكان به او دستور دادند به زانوان آسيبديدهاش فشار نياورد و ديگر از هيچ پلهاي بالا نرود، كوهنوردي آغازيد آنقدر كه سر از قلهي دماوند و كليمانجارو درآورد؛ آخر با طنز شروع كردهبود؛ به همين دليل، ديگر كسي سراغ ساير دردهايش را نگرفت؛ اگر نه … .
به هر جا كه رفت و دست به هر كاري كه زد، كوشيد جاي پاي خوبي از خود برجاي گذارد؛ و كوششش بالأخره به ثمر نشست.
ساخت چندين مستند تلويزيوني درخور تحسين، خود گواه اين مدعاست.
اما قصهي عكسهايش در عرصهي حج، داستان ديگري دارد.
تا كنون در شش سفر حج تمتع و چندين سفر عمره حضور يافته و حدود يك سال و اندي از عمر خود را در سرزمين حجاز، در سرزمين وحي گذرانده است. حاصل اين سفرها عكسهاي زيادي است كه گاه لازم ميآيد ديگران براي گرفتن فقط يكي از آنها مشقات و خطرات زيادي را به جان بخرند.
گلمحمّدي در عكسهايش شعر ميگويد و در شعرهايش تصويرسازي ميكند و هر دو را به گونهاي مانا، پايا و پويا.
وقتي مقابل عكسهايش ميايستي، اصلا احساس نميكني كه با يك عكس معمولي طرفي. وقتي درياي خروشان طواف بر گرد خانهي خدا را از چشم دوربين بهتصوير ميكشد، دوست داري به صف طوافكنندگان بزني و خود را در آغوش مهر بيپايان خداوند ببيني.
بهوضوح ميتوان صداي لبيك حاجيان را از عكسهايش شنيد.
اينها كه گفتم همه گلمحمّدي است؛ اما همهي گلمحمّدي نيست؛ به همين دليل سر آن ندارم كه با واژههايي مثل شاعر، نويسنده، عكاس، مستندساز، نوازنده، طراح، برنامهنويس، محقق، كارآفرين، ايدهپرداز، مخترع، كوهنورد و … محدودش كنم؛ چرا كه به آيندهاش بسيار اميدوارترم تا گذشته.
غلامرضا عمراني