تلنگر نهم
- نویسنده: حميده خزائي
- تعداد صفحات: 80
- نوبت چاپ: اول
- سال چاپ: 1394
- انتشارات: گلمحمّدي
بازيهاي دوران كودكي در مدرسه را به ياد داريد؟
آن زمان 9 عدد صندلي ميگذاشتد و 10 نفر به دور آن ميچرخيدند. هر موقع معلم ميگفت: «ايست»، هر كسي كه صندلي براي نشستن پيدا نميكرد، ميسوخت و از بازي كنار گذاشته ميشد و اين كار در مرحله بعد با كم كردن يك صندلي ادامه پيدا ميكرد تا در انتها به يك صندلي و دو نفر برسد و برنده مشخص شود.
همين بازي در گوشهاي ديگر از دنيا كه چشمباداميها در آنجا زندگي ميكنند، به شكلي ديگر انجام ميشود. در آنجا نيز 9 عدد صندلي گذاشته ميشود و 10 نفر گرد آن ميدوند. هر زمان كه معلم بگويد: «ايست» و كسي باشد كه صندلي براي نشستن نداشته باشد، تمام 10 نفر خواهند سوخت و از بازي اخراج خواهند شد. آنها بايد ياد بگيرند جوري بنشينند تا جاي نشستن براي همه باشد و كسي بدون صندلي باقي نماند.
شايد در دوران ميانسالي، هنوز هم مشغول بازي كردن به همان شيوهاي هستيم كه آموختيم.
هر كسي به فكر خويش است تا گليم خود را از آب بيرون بكشد و به ديگري كاري ندارد. برنده شدن هر كسي فقط و فقط به قيمت بازنده شدن ديگري به وجود خواهد آمد و اين تفكر در شرايط بحراني، اوضاع را بسيار خطرناكتر خواهد كرد؛ چرا كه هر كسي فقط خودش را ميبيند و بس. هر كسي فقط خودش را شايسته ميداند و بس. هر كسي فقط …
بازي زندگي در جريان است. همه از صبح تا شب مشغول بازي كردن هستيم. اما سئوال جدي اينجاست: «به نظر شما وقت آن نرسيده كه بازي را درست بازي كنيم؟!»